ماه عامیانه
بیژن باران بیژن باران

شب که میشه – یاکریم

برای جفتش میخونه.

توی ِ نسیم، رو پشتِ بوم

عطر اقاقی ویلونه.

 

تو پنجره، شهر تفته

از تک و تا میافته.

چراغا روشنی میدن

کوهها تو تاریکی میرن.

 

ماه شب 14 ، میاد

تو آسمون ولو میشه.

لچک ابر وا میکنه

تل طلا جاری میشه.

 

مواشو مهتاب از پنجره

روی قالی پهن میکنه.

میخکِ سرخ ِروی میز،

تنهای تنها نشسه.

 

صبح که میشه یاکریم

برای جفتش میخونه.

رو شاخه ی اقاقیا

تو نخ پرواز میمونه.

*

تو خیابون صدای صبح

رو پشت بوم صدای صبح

پشت دیوار صدای صبح

داد مردم صدای صبح

062009

http://bejanbaran.blogfa.com/


August 2nd, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان